چگونگی پیدایش هستی و انسان کامل از نظرمولانا
ناگهان موجی ز بحر لامکان آمد پدید کز نهیبش این همه شور و فغان آمد پدید
راز خود می گفت با خود آن نگار جلوه گر راز او بیرون فتاد این داستان آمد پدید
با جمال خود تقابل کرد اسمای جلال آن طرف غالب شده زان رو عیان آمد پدید
خواست تا اعیان ثابت (1) را ز علم آرد به عین ذات و اسما و نعوت بیکران آمد پدید
حسن خود را کرد پس بر روح اعظم جلوه ای عقل و نفس و عرش و فرش و آسمان آمد پدید
خواست تا خود را به خود بنماید او زان سان که اوست مظهر جامع چو آدم در جهان آمد پدید
حضرت سلطان برون زد خیمه ی ذات و صفات لشکر بی حد و حصرش را مکان آمد پدید
بر جهان پاشید هر گنجی که مخزون داشت عشق تا به هر جانب هزارش بحر و کان آمد پدید
آن که بی نام و نشان و صورت و آیات بود بی نشان در صورت نام و نشان آمد پدید
آن که فارغ بود و مستغنی به کل از این و آن ناگهان با این و با آن در میان آمد پدید